عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ آشفته من خوش آمدید-امیدوارم لذت ببرید.

به نظر شما مطالب وبلاگم چگونه است؟

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان لحظه ها و آدرس lahze.ha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 8
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 24
بازدید کل : 50351
تعداد مطالب : 29
تعداد نظرات : 96
تعداد آنلاین : 1



آمار مطالب

:: کل مطالب : 29
:: کل نظرات : 96

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 5

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 8
:: باردید دیروز : 1
:: بازدید هفته : 9
:: بازدید ماه : 24
:: بازدید سال : 536
:: بازدید کلی : 50351

RSS

Powered By
loxblog.Com

وبلاگ اختصاصی معین چهری که بیشتر رو نوشتن مطالب و ثبت خاطره ها میچرخه

روستاي چهر-چهر را بشناسيم
دو شنبه 18 دی 1398 ساعت 1:55 بعد از ظهر | بازدید : 7551 | نوشته ‌شده به دست معین | ( نظرات )

 

                                                                          عكس از :" رضا رضايي چهري "

 

سلام به همه دوستان.در اين تاپيك ميخوام درباره روستاي دوست داشتني و محبوب خودم،چهر بنويسم. ابتدا اگر توانستم

كمي اطلاع درباره موقعيت اين روستا و بعد هم درباره آداب و رسوم قديمي و جاري توضيحات كوتاهي در خدمتم. 

"چهر یک واژه 3 حرفی بسار زیبا وروستاي چهر جایی به همان زیبایی ای واژه 3 حرفی"(چهر من بخارای من-بهروز چهری).

موقعيت مكاني روستا واقع در كيلومتر 7 پليس راه كرمانشاه همدان - هرسين مي باشد.از يك

روستای چهر

 سو دشت هموار و وسيعي دارد و از طرف ديگر از دو جهت به كوه و ارتفاع منتهي است.بنابراين اين روستا از

 لحاظ موقعيت جغرايايي موقعيت خاصي دارد.كوه هاي اطراف روستا غالبا سرسبز هستند و كم پيش

  مي آيد ناحيه اي را پيدا كنيد كه خشك و لم يزرع باشد. چشمه هاي مختلف در كوه هاي مختلف اين روستا مكان مناسبي

براي گذران اوقات فراغت در فصل بهار و همچنين جايي مناسب براي چند ساعت دور ماندن از هياهو و حاشيه هاي زندگي

است. همچنين در اين فصل رويش گياهان و محصولات طبيعي مزيد بر علت براي زدن به دل طبيعت و استفاده از اين موهبت

الهي است. بنابراین از اين لحاظ هم ميتواند براي اوقات فراغت گزينه مناسبي باشند.حالا گذشته از آنکه چند سالی می

شود که اغلب چشمه ها کم آب یا بعضا خشک شده

اند،اما جای به درد به خور هنوز زیاد دارد. وقتی پای حرف بزرگان و ریش سفیدان روستا مینشینید تصویری از چهر چند

سال گذشته در ذهنتان حک می شود که واقعا زيبا است ، مثلا شنیده ام که حدود 40 یا 50 سال پیش گله شکار (بز كوهي

يا كل) کوهی تا سراب روستا آمده اند و آب خورده اند. یا اینکه در مزارع روستا چرا کرده اند.یکی از ریش سفیدان محل هر 

موقع میوه یا سبزیجات میخرد همیشه اعتراض دارد و میگویدزمان ما هر چیزی که میخریدیم طعم و مزه ی خاصی

داشت الان هیچ چیز خوشمزه نیست .الله و اعلم شايد حق با ايشان باشد.! بنا به تغيير اقليم آب و هوايي كه رخ داده است

، نسبت به چند

سال پيش بارندگي  باران و بارش برف خيلي كمتر شده است و همين موضوع براي قديمي تر ها كمي غريب است و انتظار دارند همه چيز

مثل سابق باشد. براي همين هميشه اعتراض دارند  و میگویند "قدیم که اینطور نبود!خیلی باران

میبارید و همه جا سر سبز و پرآب بود" .

اگر هم بخواهيم گريزي به آداب و رسوم روستا بزنيم بايد اشاره داشت به زندگي دسته جمعي كه يكي ديگر از بزرگان مي

گويد :

" زمان ما چند خانواده داخل یک حیاط زندگی میکردیم!زندگی در اوج صفا و سادگی!همه انگار یک خانواده

واحد بوديم ،،نهايتاً با يك نفس عميق كه مي كشد نميتواند ادامه حرفش را بگويد مثل اينكه خيلي تحت تاثير قرار گرفته

باشد." حق هم دارد 

كمي كه فكر ميكنم ميببينم واقعاً آن سبك زندگي كجا و اين سبك زندگي امروزي كجا ! خلاصه ... هر چه امكانات بيشتر شد و تكنولوژي

پيشرفته تر ظاهراً از آن صفا و صميمت به شدت كم و كمتر شده است. مثلاً ديگر با وجود تلفن همراه كسي شايد نيازي

نبيند به اينكه

ملاقات حضوري با كسي داشته باشد و نهايتاً با يك پيامك آن هم از قبل آماده شده خبر از حال و احوال طرف مي گيرد.

و واقعاً اين قضيه امروزه براي همه صادق است...-خلاصه ... از اصل مطلب دورنشویم بهتر است!

در مورد كشاورزي و امرار معاش مردم روستا :

 

كشاورزي اين منطقه غالبا كشت ديم مي باشد.(البته نه اينكه كشت آبي نداشته باشد !!!داشته،خوب هم داشته!

 ولي به لطف عزيزان ، اگر بگوئيم وقف صنايع كاغذ غرب شد، دروغ نگفته ايم ! طرحي كه بعد از سالها از اجراي  آن همچنان

انتظار براي شروع به كار مي كشد. طرحي كه واقعاً منشا هيچ خير و بركتي براي اين روستا نبود  و زمين هاي بسيار

حاصلخيز مردم را هم برد. غالب محصولات اين روستاجو و گندم مي باشد. در كنار اين دو ،گشنيز،نخود،پنبه،لوبيا،عدس و ...

هم كشت مي شود.  از لحاظ دامداري هم كه پر واضح است به لحاظ اقليم مناطق روستايي دامداري تقريباً جزء لاينفك

زندگي روستايي است .قالب دامداري اهالي روستا براي امرار معاش و كسب و كار، پرورش گوسفند است و خيلي كمتر

گاوداري در اينجا رونق دارد. 

وضعيت تحصيلي :

در كنار كار كشاورزي و دامپروري ، جوانان باغيرت و با فرهنگ اين روستا هيچ گاه از مقوله درس و تحصيل غافل نبوده اند كه

همواره وضعيت تحصيلي دانش آموزان و دانشجويان اين روستا در منطقه سرآمد بوده است. به لطف خدا و تلاش و غيرت

خودشان امروزه در خيلي از ارگان ها چه در سطح مديريتي و چه در سطح كارشناسي يك فرد " چهري " مشغول به كار

است.

روستاي چهر معمولا سطحي فرهنگي دارد. راستش را بگويم ديگر از آن حال و هواي روستايي تا حدودي فاصله گرفته

است.اكثر جمعيت روستا تحصيل كرده اند.بنابراين تا حدود زيادي اين روستا خودش را از منطقه جدا كرده است.هر

چند هضم این مطلب شايد براي بعضي ها آسان نباشد،اما واقعيت است و بايد پذيرفت.  شايد ذكر نام فقط بخشي از افراد

تحصيلكرده كه داراي تحصيلات تكميلي و بالاتر هستند براي تائيد مطلب گذشته ام خالي از لطف نباشد. دوستاني كه يا

درسشان تمام شده و يا در حال ادامه تحصيل هستند . انشاالله كه همواره موفق و  پیروز باشند.

 

  آقايان:

 1- دكتر نادر چهري

2-دكتر گودرز چهري

3-دكتر طیب چهری

4-دکترمحمد اقبال چهری

5-دکتر مجید چهری

6- دكتر ايرج مرادي

7-دكتر تورج مرادي

7_يزدان خالدي پور _كارشناس ارشد علوم سياسي

8_بهروز چهري_كارشناس ارشد ادبيات فارسي

9-  بهروزچهري_كارشناس ارشد تربيت بدني

10- رضا جعفری_كارشناس ارشد فلسفه و اخلاق

11_عرفان چهري كارشناس ارشد علوم قراني

12_يوسف داربيدي _كارشناس ارشد زبان و ادبيات فارسي

13- محمد چهري_كارشناس ارشد زبان انگليسي

14-محمد چهري _كارشناس ارشد پرستاري

15- سعيد (آرش) چهري - كارشناس ارشد تربيت بدني

16- غلامرضا چهري - كارشناس ارشد مديريت

و .... البته اگر اسم كسي هم نيامده جداً هيچ گونه قصد و غرضي در كار نبوده است و انشاالله به بزرگي خودشان ببخشند.

 به دليل رعايت اصول اخلاقي نام خانم هاي محترمي كه در مقاطع  علمي تحصيل ميكنند آورده نشد. عزيزان كارشناسي

هم شرمنده چون كه اگر ميخواستم نام ببرم اين فهرست طولاني مي شد و شايد خواننده حوصله خواندن نداشته باشد .

خب به نظر شماحق ندارم  از لحاظ سطح تحصيلات اين روستا را كمي متمايز تر بدانم؟ طبق آمار بالا بايد روي اين روستا

حساب ويژه اي باز بشود كه نميشود !! چرا؟  الله و اعلم ! اگر شما دانستيد لطفا به من هم بگوييد! خب ظاهرا داريم از اصل

مطلب كه معرفي روستا است دور ميشيويم .

توضيحاتي درباره پل و گورستان چهر :

 

"پل چهر مربوط به دوره پهلوی اول است و در شهرستان هرسین، بخش بیستون، دهستان شیرز، ۲/۵کیلومتری شمال غرب

روستای چهر واقع شده و این اثر در تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۸۷ با شمارهٔ ثبت ۲۵۴۴۹به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده

است. اكثر مردم منطقه روستاي چهر را با نام اين پل مي شناسند،البته مردم شهرستان هاي اطراف هم كم يا بيش نام

اين پل راشنيده اند و براي معرفي روستا تا حد زيادي كار را آسان كرده است.

                                                                   عكس از : " رضا رضايي چهري " 

 

قبرستان چهر:قبرستان ۱ چهر'مربوط به سده‌های میانه و متاخر دوران‌های تاریخی پس از اسلاماست و در

شهرستان هرسین، بخش مرکزی، دهستان شیرز، محدوده شرقی روستای چهر واقع شده واین اثردرتاریخ26اسفند

۱۳۸۷ با شمارهٔ ثبت ۲۵۶۶2به‌عنوان یکی ازآثار ملی ایران به ثبت رسیده است.

براي ثبت اين آثار دكتر اقبال چهري زحمات زيادي كشيدند و بالاخره موفق به ثبت آثار مناطق ديگر روستا در آثار ملي

شد.  البته انشالله در اسرع وقت نقاط دیگر هم که ثبت شود رو مینویسم تا كمي بيشتر اطلاع رساني كرده باشم .

 خيلي سعي كردم  از فضاي تعصب نويسي فاصله بگيرم و تا حد ممكن هم رعايت كردم ولي اين يك قانون نانوشته است و

"وطن " تعصبخاص خودش را دارد . بعضي از دوستان را سراغ دارم كه دائم گله از وضع موجود دارند و احساس ميكنند با ترك

روستا همه كار و بارشان درست مي شود ! نميدانم پيش خودشان چه فكري كرده اند اما بايد بگويم كه تمام مشكلات ريشه

در ماندن ندارد! كسي الان بهتر مي فهمد چه ميگويم كه دوري از روستا را تجربه كرده باشد ، خيلي ها ميگفتند " خاكش

دامن گير است " اما من نميفهميدم يعني چه ! اما الان همه چيز به كلي عوض شده ، هر از گاهي دوستان خوب و اهل دل

تماسي ميگيرند و از آب و هواي آنجا حرف مي زنند ، من هم ياد شعر " بوي جوي موليان آيد همي ..." مي افتم كه خيلي

بيتاب رفتن مي شوم... مخلص كلام اينكه با هر بدي كه داشته باشد بايد يك چيز

را قبول كنيم و آن اينكه :" تمام خاطرات و تلخ و شيرينمان آنجا بوده " پس راهي براي فرار از گذشته مان نمي ماند . یاد آن

همه کوه رفتن و تفریح رفتن که میفتم به طور کلی حالم گرفته میشود و تنها کاری که میتوانم بکنم اینكه که با خاطراتش

خوش بگذرانم! و بعدش ... بیخیال ...

 ولی خودمانیم ها ، نگاهي که به دور و بر می اندازم کلی لذت میبرم از این همه آدم حسابی و با سواد که دورمان هستند .
 
حالاخوب شد خودم  به جايي نرسيدم !!!!

  اینطور احساس میکنم چند تا عکس از منظره چهر تو ي این مطلب کم دارم!! باید در اولین فرصت حتما این کار را انجام بدم .
 

روستای چهر

 

                                                                            عكس از :" رضا رضايي چهري "

 

 این مطلب کامل نیست،،،از دوستان خواهش میكنم کمک کنند.

لازم به ذكر است كه جناب آقاي رضا رضايي چهري وبلاگ بسيار زيبايي در رابطه با روستاي چهر دارند كه حداقل يكبار بازديد از آن خالي از

لطف نيست ...

                                                      روز و روزگارتان خوش . ارادتمند ، معين . 9 / آذر /1393



:: برچسب‌ها: روستاي چهر , چهر , چهري , ,
|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
قدرت انديشه در 4 داستان كوتاه
چهار شنبه 29 شهريور 1391 ساعت 10:58 قبل از ظهر | بازدید : 291 | نوشته ‌شده به دست معین | ( نظرات )

 

قدرت اندیشه در 4 داستان کوتاه
از الاغ درس  بگيريم
 کشاورزي الاغ پيري داشت که يک روزاتفاقي به درون يک چاه بدون آب افتاد.
 
کشاورز هر چه سعي کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بيرون بياورد.براي اينکه حيوان بيچاره زياد زجر نکشد،
 
کشاورز و مردم روستا تصميم گرفتند  چاه را با خاک  پر کنند تا الاغ زودتر بميرد و زياد
 
 
زجر نکشد.
*
مردم با سطل روي سر الاغ هر بار خاک مي ريختند اما الاغ هر بار خاکهاي روي بدنش
 
را مي تکاند وزير پايش ميريخت و وقتي خاک زير پايش بالا مي آمد سعي مي کرد روي
 
خاک ها بايستد. روستايي ها همينطور به زنده به گور کردن الاغ بيچاره ادامه دادند و الاغ هم همينطور به بالا آمدن ادامه داد تا اينکه به لبه چاه رسيد و بيرون آمد.

**
نکته:*
*
مشکلات، مانند تلي از خاک بر سر ما مي ريزند و ما همواره دو انتخاب داريم:*
 *
اول: اينکه اجازه بدهيم مشکلات ما را زنده به گور کنند.*
 *
دوم: اينکه از مشکلات سکويي بسازيم براي صعود
.*



*2.
قدرت انديشه***

*
پيرمردي تنها در يکی از روستاهای آمريکا زندگي مي کرد . او مي خواست مزرعه سيب زميني اش را شخم بزند اما اين کار خيلي سختي بود. تنها پسرش بود که مي توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود.
پيرمرد نامه اي براي پسرش نوشت و وضعيت را براي او توضيح داد:
 "
پسرعزيزم من حال خوشي ندارم چون امسال نخواهم توانست سيب زميني بکارم . من نمي خواهم اين مزرعه را از دست بدهم،  چون مادرت هميشه زمان کاشت محصول را دوست داشت.   من براي کار مزرعه خيلي پير شده ام. اگر تو اينجا بودي تمام مشکلات من حل مي شد . من مي دانم که اگر تو اينجا
بودي مزرعه را براي من شخم مي زدي.
 
دوستدار تو پدر".*

 *
طولی نکشيد که پيرمرد اين تلگراف را دريافت کرد: "پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام".*

 *
ساعت 4 صبح فردا 12 مأمور اف.بي.آی و افسران پليس محلي در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اينکه اسلحه اي پيدا کنند . پيرمرد بهت زده نامه ديگري به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقي افتاده و مي خواهد چه کند؟*

*
پسرش پاسخ داد: "پدر! برو و سيب زميني هايت را بکار، اين بهترين کاري بود که مي توانستم از زندان برايت انجام بدهم".*

 *
نکته:*
*
در دنيا هيچ بن بستي نيست. يا راهي‌ خواهيم يافت و يا راهي‌ خواهيم ساخت


*3
قبل از انجام هر کار راهکارهاي متفاوت را بررسي کنيم*

*
ميگويند در کشور ژاپن مرد ميليونري زندگي ميکرد که از درد چشم خواب بچشم نداشت و براي مداواي چشم دردش انواع قرصها و آمپولها را بخود تزريق
کرده بود اما نتيجه چنداني نگرفته بود.
وي پس از مشاوره فراوان با پزشکان و متخصصان زياد درمان درد خود را مراجعه به يک راهب مقدس و شناخته شده مي بيند.*

*
وي به راهب مراجعه ميکند و راهب نيز پس از معاينه وي به او پيشنهاد کرد که مدتي به هيچ رنگي بجز رنگ سبز نگاه نکند. پس از بازگشت از نزد راهب، او به تمام مستخدمين خود دستور ميدهد با خريد بشکه هاي رنگ سبز تمام خانه را با سبز رنگ آميزي کند.همينطور تمام اسباب و اثاثيه خانه را با همين رنگ عوض ميکند.
پس از مدتي رنگ ماشين، ست لباس اعضاي خانواده و مستخدمين و هر آنچه به چشم مي آيد را به رنگ سبز و ترکيبات آن تغيير ميدهد و البته چشم دردش هم تسکين مي يابد.*

*
مدتي بعد مرد ميليونر براي تشکر از راهب وي را به منزلش دعوت مي نمايد. راهب نيز که با لباس نارنجي رنگ به منزل او وارد ميشود متوجه ميشود که بايد لباسش را عوض کرده و خرقه اي به رنگ سبز به تن کند. او نيز چنين کرده و وقتي به محضر
بيمارش ميرسد از او مي پرسد آيا چشم دردش تسکين يافته؟  مرد ثروتمند نيز تشکر کرده و ميگويد:" بله . اما اين گرانترين مداوايي بود که تاکنون داشته". مرد
راهب با تعجب به بيمارش ميگويد بالعکس اين ارزانترين نسخه اي بوده که تاکنون تجويز کرده ام.*

*
براي مداواي چشم دردتان، تنها کافي بود عينکي با شيشه سبز خريداري کنيد و هيچ نيازي به اين همه مخارج نبود.
براي اين کار نميتواني تمام دنيا را تغيير دهي، بلکه با تغيير ديدگاه و يا نگرشت ميتواني دنيا را به کام خود درآوري.*

*
نکته:*
 *
تغيير دنيا کار احمقانه اي است اما تغيير ديدگاه و يا نگرش ما ارزانترين و موثرترين روش ميباشد
.*


*4.
در بيشتر موارد راه حل ساده تري نيز وجود دارد*

*
در يك شركت بزرگ ژاپني كه توليد وسايل آرايشي را برعهده داشت، يك  مورد تحقيقاتي به ياد ماندني اتفاق افتاد : شكايتي از سوي يكي مشتريان به كمپاني رسيد. او  اظهار داشته بود  كه  هنگام  خريد  يك بسته صابون  متوجه شده بود كه  آن قوطي خالي است.*

*
بلافاصله  با تاكيد و پيگيريهاي مديريت ارشد كارخانه  اين مشكل  بررسي،  و دستور صادر شد كه خط بسته بندي اصلاح گردد و قسمت فني  و مهندسي نيز تدابير لازمه را جهت پيشگيري از تكرار چنين مسئله اي اتخاذ نمايد
 
مهندسين نيز دست به كار شده و راه حل پيشنهادي خود را چنين ارائه دادند: پايش ( مونيتورينگ)  خط بسته بندي با اشعه ايكس.*

*
بزودي سيستم مذكور خريداري شده و با تلاش شبانه روزي گروه مهندسين،‌ دستگاه توليد اشعه ايكس و مانيتورهائي با رزوليشن بالا نصب شده و خط مزبور تجهيز گرديد. سپس دو نفر اپراتور نيز جهت كنترل دائمي پشت آن دستگاهها به كار گمارده شدند  تا از عبور احتمالي قوطيهاي خالي جلوگيري نمايند

*
نكته جالب توجه در اين بود كه درست همزمان با اين ماجرا،  مشكلي مشابه  نيز در يكي از كارگاههاي كوچك توليدي پيش آمده بود اما آنجا  يك كارمند معمولي و غيرمتخصص آنرا به شيوه اي بسيار ساده تر و كم خرجتر حل كرد: تعبيه يك دستگاه پنكه در مسير خط  بسته بندي تا قوطي خالي را باد از خط توليد دور کند!!!*

*
نکته:*
*
معمولا در بسياري از موارد راههاي ساده تري نيز براي حل هر مسئله و يا مشکلي وجود دارد. هميشه به دنبال ساده ترين راه حلها باشيد
.*

 


:: برچسب‌ها: انديشه , فوق العاده , تفكر , معين , چهري , معين چهري , ,
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
گلواژه هاي عالي و خواندني
چهار شنبه 29 شهريور 1391 ساعت 10:56 قبل از ظهر | بازدید : 749 | نوشته ‌شده به دست معین | ( نظرات )

گلـواژههای عـالی از انـسانهای عـادی !
کلامی از شیخ بهایی:
آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، زیرا:
اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است !
اگر کم کار کند، میگویند تنبل است !
اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند !
اگر جمع گرا باشد، میگویند بخیل است !
اگر ساکت و خاموش باشد، میگویند لال است !
اگر زبان آوری کند، میگویند وراج و پر گوست !
اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند، میگویند ریا کار است !
و اگر نکند، میگویند کافر است و بی دین !
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد
و جز از خداوند نباید از کسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید، مهم نیست این شادی چگونه قضاوت شود.

نظر گاندی در مورد هفت چیزی که بدون هفت چیز دیگر خطرناک هستند:
ثروت بدون زحمت
دانش بدون شخصیت
علم بدون انسانیت
سیاست بدون شرافت
لذت بدون وجدان
تجارت بدون اخلاق
و عبادت بدون ایثار
این هفت مورد را گاندی تنها چند روز پیش از مرگش بر روی یک تکه کاغذ نوشت و به نوه اش داد. اعتقاد بر این است که وی این موارد را در جست و جوی خود برای یافتن ریشه های خشونت شناسایی کرد. در نظر گرفتن این موارد، بهترین راه جلوگیری از بروز خشونت در یک فرد و یا جامعه است.
جملاتی زیبا درباره تجارت:
درآمد: هیچگاه روی یک درآمد تکیه نکنید، برای ایجاد منبع دوم درآمد سرمایه گذاری کنید.
خرج: اگر چیزهایی را بخرید که نیاز ندارید، بزودی مجبور خواهید شد چیزهایی را بفروشید که به آنها نیاز دارید.
پس انداز: آنچه که بعد از خرج کردن می ماند را پس انداز نکنید، آنچه را که بعد از پس انداز کردن می ماند خرج کنید.
ریسک: هرگز عمق یک رودخانه را با هر دو پا آزمایش نکنید.
سرمایه گذاری: همه تخم مرغ ها را در یک سبد قرار ندهید.
انتظارات: صداقت هدیه بسیار ارزشمندی است، آن را از انسانهای کم ارزش انتظار نداشته باشید.
رازی جادویی در انسان:
یك راز جادویی در وجود انسان هست که می توان به او تکنیک ساده گرفتن یا آسان گیری لقب داد و اینکه بسیاری از مردم از جواب دادن به مسایلی که طی روز با آنها درگیر می شوند، عاجزند، فقط و فقط به خاطر اینکه تصورشان از مشکل از خود مشکل بزرگتر است.
میگن در مسابقه ای از یک دانشمند ریاضی پرسیدند ۲ به علاوه ۱ چند میشه...!؟‌ از اونجایی که طرف یک ریاضیدان بزرگ بود و فکر می کرد باید نکته غریبی در مسئله باشه، یک هفته وقت خواست تا به مسئله فکر کنه، روزها و شب ها بدنبال جواب گشت و یک هفته بعد با کوهی از جواب های پیچیده برگشت (۲ به علاوه ۱ میشه ۲۱ ، یا ۱۲، و یا اگر اینطور باشه، میشه ...) . اما در همین حین، یک کودک دبستانی آرام گفت ۳، و جایزه را برد.
واقعا گاهی اوقات دانش زیاد به خودی خود مانعی موثر برای یافتن پاسخ مجهولات می شود. و بقول انیشتین : اگر نتوانید یک مساله پیچیده را به زبان خیلی ساده برای خودتان و دیگران توضیح دهید آن مسئله را از اساس نفهمیده اید.
کلامی شایسته از مولانا:
در جهان تنها یك فضیلت وجود دارد
و آن آگاهی است و تنها یك گناه و
آن جهل است
یک رباعی زیبا از خیام:
تا کی غم آن خورم که دارم یا نه
وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه
پر کن قدح باده که معلوم نیست
کاین دم که فرو برم بر آرم یا نه
جملاتی ماندگار از سهراب:
نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی ...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.

دکتر علی شریعتی:
همه بشرند اما فقط بعضی ها انسـان اند ...
بیل گیتس:
من در رقابت با هیچکس جز خودم نمیباشم. هدف من مغلوب نمودن آخرین کاری است که انجام داده ام.

آرتور کلارک:
تنها راه کشف ممکن ها، رفتن به ورای غیر ممکن ها است.
ژوبرت:
برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم احتیاج به پیری داشتم
اکنون برای خوب به پا کردن آنچه که می دانم، احتیاج به جوانی دارم.

چرچیل:
بزرگترین درس زندگی اینست که گاهی احمق ها درست می گویند.

جک لندن:
هیچ می دانی فرصتی که از آن بهره نمی گیری، آرزوی دیگران است؟!

جااولیور هاینز:
مردم اشتباهات زندگی خود را روی هم می ریزند و از آنها غولی بوجود می آورند که نامش تقدیر است.

باس:
بزرگترین بدبختی آن است که طاقت کشیدن بار بدبختی را نداشته باشیم.

موریس مترلینگ:
آدمی ساخته ی افکار خویش است فردا همان خواهد شد که امروز می اندیشیده است.

آنتوان چخوف:
دانشگاه تمام استعدادهای افراد، از جمله بی استعدادی آنها را آشکار میکند.

نیچه:
آنکه می خواهد روزی پریدن آموزد، نخست می باید ایستادن، راه رفتن، دویدن و بالا رفتن آموزد. پرواز را با پرواز آغاز نمی کنند.
لارنس استرن:
اگر قرار باشد بایستی و به طرف هر سگی که پارس می‌کند سنگ پرتاب کنی، هرگز به مقصد نمی‌رسی.

لویی فردینان سلین:
هرگز فوراً بدبختی کسی را باور نکنید، بپرسید که می تواند بخوابد یا نه؟
اگر جواب مثبت باشد، همه‌ چیز روبراه است. همین کافی است!

ژان پل سارتر:
به چه دردم می خورد که دوستم بدارند؟ اگر تو مرا دوست بداری لذتش را تو می بری نه من.

میلان کوندرا:
این دشمنان نیستند که انسان را به تنهایی و انزوا محکوم می کنند بلکه دوستانند.

وین دایر:
باید در زندگیتان چیزی وجود داشته باشد که به خاطر آن از بستر خارج شوید!

آلدوس هاکسلی:
یکی از فواید اصلی رفیق این است که جور تلافی هایی را که می خواهیم ولی نمی توانیم سر دشمنانمان درآوریم بکشد!

آلبر کامو:
همیشه روزهایی هست که انسان در آن کسانی را که دوست می داشته است بیگانه می یابد!

والتر بنیامین:
اینكه همه‌ چیز به روال همیشگی پیش می‌رود، خود همان فاجعه است!

ماکسیم گورکی:
انسان بـا مقاومتی کـه در مقابل محیط می کند خـود را می سازد.
دکتر علی شریعتی:
مادرم می گفت: عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب
اما هزار شب است پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام

خورخه لوئیس بورخس:
همیـشه توان این را داشته باش تا از كسی یا چیزی كه آزارت می دهد بـه راحتی دل بكنی!
ریچارد براتیگان:
جهنمی بدتر از آن نیست، كه مدام به یاد بیاوری بوسه ای را كه اتفاق نیفتاده است!

گابریل گارسیا مارکز:
شوهر کردن بخاطر پول و بی عشق بدترین نوع خودفروشی است ...

آرتور شوپنهاور:
انسان های وحشی یکدیگر را می خورند و انسان های متمدن، یکدیگر را فریب میدهند.

آلبر کامو:
کسانی که مدعی اند همه چیز را می دانند و همه چیز را می توانند درست کنند، سرانجام به این نتیجه می رسند که همه را باید کُشت...!

<v:shape id="Picture_x0020_37" alt="http://pers



:: برچسب‌ها: جملات خواندني , گلواژه , گاندي , چهري ,
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
بد بياري يا قسمت؟
چهار شنبه 11 مرداد 1391 ساعت 8:18 قبل از ظهر | بازدید : 519 | نوشته ‌شده به دست معین | ( نظرات )

 

بد بياري يا قسمت؟شما اسمش و چي ميذارين؟شده تا حالا ضد حال بخوريد؟ شده تا حالا آنچنان از نتيجه كاري جا
بخوريد كه تا مدت ها به خودتان نياييد؟نه-واقعا شده؟
بد بياري يا قسمت،اسمش هر چي كه هست واقعا ضد حال عجيبيه!گاهي وقتا اينقد پشت سر هم بد مياري كه و
اقعا از شانس و بخت خودت كاملا نا اميد ميشي،باور كن.حالا شما فكرش و بكنيد مثلا چند سال پيش و به خاطرتون
بياريد: اون زمان كه ميخواستيد دست به كاري بزنيد،اولش خيلي خوب شروع شد،همه چي داشت خوب و عالي
پيش ميرفت و تقريبا به مراحل آخرش رسيد بودي كه يهو يه اتفاق خارج از برنامه واست پيش مياد!مثلا تصادف
ميكني و از اون كار باز ميموني! يا اينكه داري سفت وسخت واسه كنكور ميخوني و آماده هم هستي كه يهو 1 هفته
به كنكور مونده مريض ميشي يا عزيزي و از دست ميدي!
يا اين اتفاقي كه واسهخودم پيش اومده:4 ساله كه دنبال كار مورد علاقه م بودم تااينكه بالاخره بعد از كلي زحمت و
اينور و اونور دويدن موفق شدم ثبت نام كنم و اتفاقا همه چي هم داشت بسيار عالي پيش ميرفت كه تو آخرين
مرحله گزينش حالم گرفته شد و رد شدم.ما هم كه از بد روزگار بند"پ"قوي نداشتيم متاسفانه محكوم به "رد" شديم
.خلاصه كلي ضد حال و تو ذوقي خورديم.چند روزي ميشه كه حالم گرفته. ياد اون جمله دكتر شريعتي ميفتم كه:"
گاهي نيميشود،نميشود كه نميشود. گاهي هزار دوره دعا بي اجابت است،گاهي نگفته قرعه به نام تو ميشود".
حالا موندم كه بايد چكار كنم،بيشتر تلاش كنم يا بيخيالش بشم؟پيش خودم ميگم چه حكمتي پشت اين كار هست
كه هر چه تلاش ميكنم به در بسته ميخورم!
بالاخره من اسم اين كار و ميذارم قسمت. همه ما در حالت عادي ميگيم:خدايا به اميد تو و خدايا راضيم به رضاي تو.
اينبار هم ميگم: خدايا راضيم به رضاي تو.واقعا شايد خيري دراين هست ديگه اين همه زور زدن نميخواد!
اما خداكنه هر كي به هرچي ميخواد برسه،انشاالله.
                                                                                                                               9/5/91
 


:: برچسب‌ها: بدبياري , قسمت , شريعتي , چهري , معين , ,
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1

صفحه قبل 1 صفحه بعد